تحقيق ،تدبير روشمندي است براي پاسخ به يك سؤال و يا حل يك مشكل خاص،كه از مرحله جمع آوري اطلاعات و بررسي و تفسير داده ها شروع و به پاسخ وحل ابهام به انجام مي رسد.محقق براي حركت خود در زمينه هاي تحقيقاتي نياز به چندين محرك دارد ازجمله: انگيزه، آموزش لازم، اطلاع رساني و ارتباطات، امكانات و تجهيزات پژوهشي و… درعصري كه ارتباطات نقش محوري را در پيشرفت علوم و پژوهش ايفاء مي كند، طبيعي است كه عقب ماندن از اين كاروان عظيم، زيانهاي جبران ناپذيري را به دنبال خواهدداشت و اين يك ضرورت اجتناب ناپذير است كه طلاب و دين پژوهان ما بايد در مسير تحقيقاتي خود از امكانات و اطلاعات روز استفاده كرده و پاسخگوي نيازهاي فكري جامعه باشند.
*****فاطمه زهرا(ع)
زبان: فارسي
نويسنده: علامه اميني
گردآورنده: حبيب چايچيان (حسان)
نوبت چاپ: چاپ دهم 1384
تعداد صفحات: 120
نام انتشارات: اميركبير
معرفي كتاب:
كتاب فوق در باب مناقب و فضائل حضرت صديقه زهرا (س) مي باشد كه مطالب موجود در كتاب را از دو نظر مي توان تحقيق و بررسي كرد . بخش اول : حضرت فاطمه زهرا (س) از ديدگاه قرن و بررسي آياتي كه مربوط به آن حضرت است . بخش دوم : حضرت فاطمه (س) از ديدگاه روايات و بررسي احاديثي كه در مناقب آن حضرت وارد شده است .
*****فاطمه زهرا (س)
زبان: فارسي
نويسنده: توفيق ابوعلم
مترجم: علي اكبر صادقي
نوبت چاپ: چاپ هفتم 1374
تعداد صفحات: 264
نام انتشارات: اميركبير
معرفي كتاب:
شناخت شخصيت حضرت فاطمه زهرا (ص) فصلي است از كتاب رسالت الهي و مطالعه آن كوششي است در راه معرفت روح اسلام و ذخيره اي است گرانقدر براي انسانهاي هر اثر ، كتاب فوق دفتري است كوچك براي شناخت عظمت آن بزرگوار .
من آزاده الحسيني متولد 1360 هستم. در سال 1374 وارد مدرسه علميه الزهراء(س) اراك شدم و موفق به گرفتن مدرك سطح 2 حوزوي شدم . از سال 1386 رسما كار كتابداري را در مدرسه شروع كردم. 2 دوره كوتاه مدت كتابداري را در شهرهاي قم و همدان به كارشناسي اساتيد محترم جناب آقاي حسنوند و طاهري گذراندم. در سال 1394 در جشنواره برترين هاي حوزوي به عنوان كتابدار نمونه كشوري انتخاب شدم. كتابها را در كتابخانه بصورت كنگره رديف بندي كرده ام . نعداد 14500 نسخه كتاب در كتابخانه موجود است كه در موضوعات: كليات، اخلاقي، ادبيات عرب، ادبيات فارسي، تاريخ، علوم قرآن و حديث، تفسير و فقه و اصول دسته بندي شده اند. عضوگيري از طلاب و غير آنان در همه ي اوقات سال امكان پذير است و معمولا در هفته ي پژوهش در مراسم ويژه ي پژوهش از كتابخوانان برتر حوزه الزهراء تقدير و تشكر نيز مي شود. من با معاون پژوهشي مدرسه و كتابداران استان در ارتباط هستم و با شركت در نمايشگاههاي مختلف كتاب، نيازمندي طلاب و كمبود تجهيزات كتابخانه را در نظر مي گيرم. الكتب بساتين العلماء
الف) بیوگرافی
من عذرا قاسم آبادی، متولد 1315 هستم. در سال 1373 وارد حوزه الزهراء(س) اراك شدم و در سال 1379 موفق به اخذ مدرک سطح 2حوزوی شدم. در آزمون تربیت مدرس شرکت کردم و مجوز تدریس گرفتم. در مدرسه ي علميه الزهراء(س) شروع به تدريس كردم. به مدت دو سال نيز در موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره) در محضر اساتید، تلمذ کردم. من از سال 1345فعالیت نویسندگی را شروع کردم. در روزنامه کیهان ، اطلاعات و همشهری مقاله می نوشتم. 4دوره نویسندگی را در قم در محضر اساتیدی مانند: آقای ابوالقاسم حسینی ژرفا، سید جعفر کشفی و دکتر اسلام پور گذراندم.در فراخوان های مقالات شرکت می کردم و جلسات تفسیر خانگی برگزار می کردم.در سال1391 وارد مقطع سطح3حوزوی شدم و با امتیاز 19 پایان نامه ی خود را با موضوع: خود فراموشی در آیات و روایات قرآن تدوین کردم و فارغ التحصیل شدم. در حال حاضر داوطلب شرکت در آزمون سطح 4 حوزوی در رشته فقه خانواده هستم. و من الله التوفیق.
ب) چکیده پایان نامه
مساله ی خود فراموشی به معنی این است که انسان راه سعادت خود را گم کند و هم در دنیا و هم برای آخرت سود و زیان خود را نداند. مذموم بودن خود فراموشی نه تنها در دین مبین اسلام، بلکه هر آیینی هست. در قرآن کریم آیه 19 سوره حشر صراحتا می فرماید: خود فراموشان در اثر اینکه خدا را فراموش کردند خداوند هم نفس خود اینها را یعنی چگونه بودنشان و چگونه زیستن و چگونه بایدشان را از یادشان برده است…..
سيده فاطمه خانم زن نابينايي بود كه در همسايگي خانه ما زندگي مي كرد. او زن مومن و باخدايي بود به حدي كه نابينايي اش باعث نشده بود هيچ وقت از ياد خدا غافل شود. او هميشه مي گفت كرور كرور خدا را شكر! همسرش علي ميرزا پيرمرد غرغروي بود كه بعضي وقتها باعث مي شد چشمهاي ناتوان فاطمه خانم، رنگ اشك بخود بگيرد. آن دو در يك خانه خشتي و گلي ساده وار عمر را مي گذراندند. در حياط قديمي خانه آنها گربه سفيد و سياهي لانه كرده بود و به آن دو دل بسته بود. فاطمه خانم از غذاهاي اضافي سر سفره اشان گربه را هم بي نصيب نمي گذاشت. از صداي بلند ميو ميوي گربه معلوم مي شد كه غريبه اي به خانه آنها آمده است. فاطمه خانم داراي فرزندي نبود اما همسرش از زن اولي اش چند تا بچه داشت. او درد نابينايي و درد نبود فرزند را چندين سال به خاطر خدا تحمل مي كرد و شايد بتوان گفت هيچگاه زبان به گلايه در اين موارد باز نمي كرد. تنها چيزي كه او را ناراحت مي كرد غرغرهاي زياد همسرش بود او حتي پول كافي و خرج مورد نيازش را در اختيارش نمي گذاشت. من از اخلاق و صبوري فاطمه خانم لذت مي بردم و هروقت فرصتي برايم پيش مي آمد نزد او مي رفتم و در كارهاي خانه به او كمك مي كردم. او هر چه در خانه داشت براي پذيرايي از من مي آورد. او با چراغ نفتي آبي رنگي كه از بس فتيله اش دود كرده بود و ديگر رنگ دود بخود گرفته بود، آشپزي مي كرد. نخود و گوشت را با يك پياز توي قابلمه مي ريخت و از صبح زود بار مي كرد. ظهر كه مي شد ديگه بوي آبگوشت او خانه ما را هم پرمي كرد. بعضي وقتها خودش را به درب خانه ما مي رساند و مي گفت: مژگان خانم تا علي ميرزا نيامده بيا بدادم برس، ببين مثل اينكه چراغ خيلي دود كرده است، وقتي مي رفتم مي ديدم دود همه جا را بهم ريخته است. شروع به نظافت خانه مي كردم. او در اين فاصله مرتب مي گفت: خير ببيني! پير بشي الهي! من وقتي پيري او را با اين وضع مشقت بار مي ديدم از پيري خودم نگران مي شدم.